بهار

Music v:12 Music v:12 Music v:12 Music v:12

آخرین مطالب ارسالی

بهار

بامدادان كه تفاوت نكند ليل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشاى بهار

صوفى، از صومعه گو خيمه بزن بر گلزار
كه نه وقت است كه در خانه بخفتى بيكار

بلبلان، وقت گل آمد كه بنالند از شوق‏
نه كم از بلبل مستى تو، بنال اى هشيار

آفرينش همه تنبيه خداوند دل است‏
دل ندارد كه ندارد به خداوند اقرار

اين همه نقش عجب بر در و ديوار وجود
هر كه فكرت نكند نقش بود بر ديوار

كوه و دريا و درختان همه در تسبيح‏اند
نه همه مستمعى فهم كند اين اسرار

خبرت هست كه مرغان سحر مى‏گويند
آخر اى خفته، سر از خواب جهالت بردار

هر كه امروز نبيند اثر قدرت او
غالب آن است كه فرداش نبيند ديدار

تا كى آخر چون بنفشه سر غفلت در پيش‏
حيف باشد كه تو در خوابى و، نرگس بيدار

كه تواند كه دهد ميوه الوان از چوب؟
يا كه داند كه برآرد گل صد برگ از خار؟

وقت آن است كه داماد گل از حجله غيب‏
به درآيد، كه درختان همه كردند نثار

آدمى زاده اگر در طرب آيد نه عجب‏
سرو در باغ به رقص آمده و بيد و چنار

باش تا غنچه سيراب دهن باز كند
بامدادان چون سر نافه آهوى تتار

مژدگانى، كه گل از غنچه برون مى‏آيد
صد هزار اقچه بريزند درختان بهار

باد گيسوى درختان چمن شانه كند
بوى نسرين و قرنفل برود در اقطار

ژاله بر لاله فرود آمده نزديك سحر
راست چون عارض گلبوى عرق كرده يار

باد بوى سمن آورد و گل و سنبل و بيد
در دكان به چه رونق بگشايد عطار؟

خيرى و خطمى و نيلوفر و بستان افروز
نقشهايى كه درو خيره بماند ابصار

ارغوان ريخته بر دكه خضراء چمن‏
همچنان است كه بر تخته ديبا دينار

اين هنوز اول آذار جهان افروز است‏
باش تا خيمه زند دولت نيسان و ايار

شاخها دختر دوشيزه بالغ‏اند هنوز
باش تا حامله گردند به الوان ثمار

عقل حيران شود از خوشه زرين عنب‏
فهم عاجز شود از حقه ياقوت انار

بندهاى رطب از نخل فرو آويزند
نخلبندان قضا و قدر شيرن كار

تا نه تاريك بود سايه انبوه درخت‏
زير هر برگ چراغى بنهند از گلنار

سيب را هر طرفى داده طبيعت رنگى‏
هم بدان گونه كه گلگونه كند روى، نگار

شكل امرود تو گويى كه ز شيرنى و لطف‏
كوزه چند نبات است معلق بر بار

آب در پاى ترنج و به و بادام، روان‏
همچو در پاى درختان بهشتى انهار

گو نظر باز كن و، خلقت نارنج ببين‏
اى كه باور نكنى فى الشجر الاخضر نار

پاك و بى عيب خدايى كه به تقدير عزيز
ماه و خورشيد مسخر كند و ليل و نهار

پادشاهى نه به دستور كند يا گنجور
نقشبندى نه به شنگرف كند يا زنگار

چشمه از سنگ برون آرد و، باران از ميغ‏
انگبين از مگس نحل و در از دريا بار

نيك بسيار بگفتيم درين باب سخن‏
و اندكى بيش نگفتيم هنوز از بسيار

تا قيامت سخن اندر كرم و رحمت او
همه گويند و، يكى گفته نيايد ز هزار

آن كه باشد كه نبندد كمر طاعت او؟
جاى آن است كه كافر بگشايد زنار

نعمتت، بار خدايا، ز عدد بيرون است‏
شكر انعام تو هرگز نكند شكر گزار

اين همه پرده كه بر كرده ما مى‏پوشى‏
گر به تقصير بگيرى نگذارى ديار

نااميد از در لطف تو كجا شايد رفت؟
تاب قهر تو نداريم خدايا، زنهار!

فعلهايى كه زما ديدى و نپسنديدى‏
به خداوندى خود پرده بپوش اى ستار

حيف ازين عمر گرانمايه كه در لغو برفت‏
يارب از هرچه خطا رفت هزار استغفار

درد پنهان به تو گويم كه خداوند منى‏
يا نگويم، كه تو خود مطلعى بر اسرار

سعديا، راست روان گوى سعادت بردند
راستى كن كه به منزل نرسد كج رفتار



نظرات شما عزیزان:

ولایت و بسیج
ساعت17:33---16 ارديبهشت 1393
سلام وب قشنگی داری لینکت کردم موفق باشی.
پاسخ:ممنون


sajjad
ساعت12:53---16 ارديبهشت 1393
سلام شما لینک شدید
پاسخ:ممنونم لطف کردید


ترلان
ساعت23:52---15 ارديبهشت 1393
ممنونم لینک شدین
پاسخ:متشکرم


m
ساعت18:45---15 ارديبهشت 1393
سلام. ممنون ازحضورتون. وبلاگ شما هم عالیه!

خدا یارویاورتان!

موفق باشید!
پاسخ:لطف دارید آبجی


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب‌ها:
امیرمحمد دو شنبه 15 ارديبهشت 1393 ادامه مطلب